توركجه ياز, توركجه اوخو!
یازار : ايگيد
+0 به يه نتوركجه ياز, توركجه اوخو!
!Türkcə yaz! Türkcə oxu
سن يازماسان, من يازماسام,
,sən yazmasan, mən yazmasam
كيم يازار؟
?kim yazar
كيم اوخويار؟
?kim oxuyar
آتا بابا سؤزلريني!!
!! ata-baba sözlərini
فارسي قيريلداتم
یازار : ايگيد
+0 به يه نسن اگر بولبولسن گولون وارسنين
قهرمان خلقيميز گؤزتيكيب سنه
فرهنگي تالانميش ائلين وارسنين
سن گؤزهل سوناسان هر سويا دوشمه
اوزمگه دوم دورو گؤلون وارسنين
اگر بولود اولسان ياغ قوراخليقا
سوياحسرت قالميش چؤلون وارسنين
«ياغ اولوب يانديرما يادلار چيراغين
قارانليق آيلارين، ايلين وارسنين»
دئميرم فارسيجا يازابيلميرسن
چوخ گؤزهل يازيرسان الين وارسنين
آممانئجه دئييم فارسيدان گؤزهل
قيلينج كيمي كسگين ديلين وارسنين
«سعدي»ني «حافظ»ي چوخدا ازديرمه
«معجز» ون و ورغونون لعلين وارسنين
آرخالان بابكه رستم نه چيدير؟
دانالار باسماقا كلين وارسنين
نسيمي،خطايي واقف، فضولي
دده قورقود» كيمي اولون وار سنين»
«اؤزهيئر» هابيلين سازين كامانين
بولبول چهچههلي تئلين وارسنين
ايزين داش دؤورونه گئديب يئتيشيب
سومئرلره باغلي تئلين وارسنين
سولور اؤز باغيندا گوللر، چيچكلر
وئرمه تيكان لارا گولون وارسنين
آي عاشيق چال اوخو آنا ديلينده
سازيندا خوش بمين زيلين وارسنين
توركو نغمه ايستير يانيق كونلوموز
سدي ييخ قوي گهله سئلين وارسنين
پاشالار باغيندا بوقوللوق نهدير؟
اونودمابير «چنلي بئلين» وارسنين
شاعيرلر جوشدوران سولو،صفالي
آرازين، موغانين ميلينوار سنين
وورولما يادلارين گؤزللرينه
ائلين ده چوخ اينجه بئلين وارسنين
سن يوگور ميدانا«كور اوغلو» كيمي
مين لرلههاي باسان دهلين وارسنين
«دورنا» سان قاققيلداسس وئرسسيمه
قاطاردان آيريلما يولون وارسنين
اَلين وئر اليمه داغلار آشيراق
بيليرم قدرتلي قولون وارسنين
گهل اكك بو باغي بئلين وارسنين
دايانما شعريمين تئز وئر جوابين
اگر بوميداندا فعلين وارسنين
آيهان ملكانلي
زيبايي و شهامت تركان
یازار : ايگيد
+0 به يه ناز نظر مُعِزّي شاعر قصيده سراي مشهور ايران
(اميرالشعرا ابو عبدالله محمد بن عبدالملك برهاني نيشابوري)
تركها كه بودند؟
اين شوخ سواران كه دل خلق ستانند
گويي ز كه زادند و به خوبي به كه مانند
ترك اند به اصل اندر و شك نيست و ليكن
از خوبي و زيبائي، خورشيد زمانند
ميران سپاهند و عروسان وثا قند
گردان جهانند و هژبران د مانند
مشكين خط و شيرين سخن و غاليه زلفند
سيمين بر و زرين كمر و موي ميانند
شير اند به زور و، به هنر گرچه غزالند
پيرند به عقل و به خرد، گرچه جوانند
چون راحت روح اند چو با ساغر راح اند
چون حصن حصين اند چو بر پشت حصانند
ملكه تومروس(ملكه آذربايجان)
یازار : ايگيد
+0 به يه نكسي كه سر كوروش هخامنشي را بريد
تابلوهاي مختلفي بر اساس روايت هرودوتز (Herodotus) تاريخ نويس مشهور يوناني، از تاريخ كهن آذربايجان در جنگ بين تومروس آنا ملكه آذربايجانيها با كوروش شاه هخامنشيان تهيه شده است. اين جنگ 529 سال قبل از ميلاد عيسي مسيح (1150 سال قبل از هجرت پيامبر به مدينه) در حوالي رود آراز (ارس) روي داده است. تابلو نقاشي بزرگ توسط "پيتر پال روبنز" (peter Paul Rubens) نقاش فنلاندي كشيده شده است و در موزه بوستون امريكا نگهداري مي شود ساير تابلو ها نيز توسط ديگر نقاشان مطرح دنيا همچون الكساندر "زيك"، "ماتيا پيئر اتي"، "ويكتور وولفئوت"، "آندره دلكاستاگنو"، "پتروس پاولوس روبنز" و... كشيده شده اند كه در موزه هاي مختلف دنيا نگهداري مي گردند.
تومروس فرمانرواي ماساژئت ها ( اشگوزها، تركان ) به خونخواهي پسرش، كوروش را در اطراف رود قزل اوزن سر بريد.
سربريده كوروش توسط آنا توموروس(ملكه آذربايجان)
آنا تومروس
كوروش پس از فتح بابل ، بر آن شد با توسل به نيروي نظامي اش كه فوق العاده نيرومند بود و تاكنون شكستي را تجربه نكرده بود، ماساژت را نيز مغلوب كند. ماساژت ها در شمال غرب ايران(آذربايجان) در كرانه رود آراكس(آراز) در همسايگي قوم ايسه دونر زندگي مي كردند. ماساژت ها(آذربايجانيها) بسيار ماجراجو بودند. كوروش به دلائل متعدد به سرزمين ماساژت ها لشكر كشي كرد او انگيزه هاي گوناگوني براي سركوب اين قوم داشته است . يكي پيشينه او بود.او باور داشت كه بيش از يك انسان است . و بيش از همه شانس با او بوده است و در همه جنگ ها با موفقيت به اهداف خود دست يافته است . گفتي است كه كوروش عليه هر ملتي اراده به لشكر كشي مي كرد ، انصراف او از چنين تصميي ناممكن بود و كسي نمي توانست او را از انجام اين تصميم باز دارد .
تومروس نام زني است كه 550 سال پيش از ميلاد حضرت عيسي ملكه آذربايجان بود.كوروش خون ريز كه قصد تصرف آذربايجان را داشت با نيرنگ و دسيسه ، پسر تومروس را كشت. تومروس نيز در جنگ با پادشاه پارسيان پس از كشته شدن كوروش در ميدان جنگ جسدش را توسط سگي كه بر روي جنازه اش پا س مي كرد يافته و سر او را در ظرفي پر از خون بدنش فرو برده و گفت : " اي خونريز تاريخ! بنوش تا سيراب شوي. " به روايت تاريخ تومروس را در گورستاني كه در سمت شرقي گوي مچيد تبريز قرار دارد دفن نمودندو نام شهر تبريز به پاس اين ملكه شجاع از تومروس ( تيمريس ، تيبريز ، تبريز ) گرفته شده است.
در حين اين جنگ كوروش نيز كشته شد؛ پس از آن كه بيست و نه سال پادشاه بود. تومروس مشكي را پر ازخون انسان هاي كشته شده كرد و از ميان اجساد كشته شدگان پارسي، جسد كوروش را توسط سگي كه بروي جنازه اش پرسه كنان پارس ميكرد، يافت و سر اورا در اين مشك فرو برد و با لحني سرزنش آميز چنين گفت: تو پسر مرا از من گرفتي، از من كه هنوز زنده ام و بر تو پيروز شدم .من دستور دادم كه تو را با خون سيراب كنند. مرگ كوروش را طبق مدركي كه در دست است ؛ در سال 529 پيش از ميلاد مسيح ذكر كرده اند گويا جسد او را به پاسارگاد بردند و به دخمه سپردند و مقبره او تا اين زمان در آنجا برپاست. تلاش و هوشياري و مقاومت كوروش در طي حكومت سي ساله اش شالوده حكومتي را پي ريخت كه ايران در زمان خود يكي از بزرگترين مهدهاي تمدن جهان باستان شد . رواياتي كه در مورد شخصيت، سياست، جنايت، جهانگردي، لشكركشي و فساد و ظلم كوروش با ملل مغلوب و مطيع نقل شده است، او را بصورت چهره اي افسانه اي در تاريخ جهان باستان ثبت كرده است .لذا فقط در زمان رژيم پهلوي (رضا شاه و محمدرضا شاه ) حكومت ظالمانه هخامنشي، مقدس و مورد احترام خاص بود. نظري كوتاه به كتب، نشريات، فرم اسكناسها، اماكن و تغيير تاريخ از اسلامي به شاهنشاهي و... دوره پهلوي صحت مطلب فوق را ميرساند
تورك ديلي
یازار : ايگيد
+0 به يه ن