امير ارشد كوتاه در باره امير ارشد قره داغي

یازار : ايگيد

+0 به يه ن

امير ارشد كوتاه در باره امير ارشد قره داغي

http://www.aharri.com/wp-content/uploads/2013/01/emir-ershed.jpg

توجه: قبل از خواندن مطلب زير خواستم به شما دوست عزيز عرض كنم كه، چون من پس از جستجوي فراوان در سايت ها و وئبلاگ ها مطلب جمع و جوري در مورد امير ارشد پيدا نكردم لاجرم خودم بنا به راهنمايي تعدادي از دوستان از چند كتاب از جمله:تاريخ و جغرافياي ارسباران (نوشته حسين دوستي)، تاريخ اجتماعي و سياسي ارسباران(قره داغ) نوشته ي ناصر صدقي، تاريخ سرداران گمنام قراجه داغ (نوشته ي ميخوش نوري) ، ارسباران در گذر حماسه و تاريخ نوشته محمد حافظ زاده ، اين مطلب را جمع آوري و تقديم خدمت انور شما بزرگواران مي نمايم.

خواستم به اين وسيله از همه دوستاني كه راهنمايي ام كردند تشكري كرده باشم. اللرينيز آغريماسين مين ياشايين…

سام خان فرزند رستم خان رئيس ايل حاجي عليلو از ايلات قارا داغ بود. وي ابتدا ارشد نظام و سپس امير ارشد و سردار ارشد لقب يافتالبته القاب ديگري نيز مثل:شجاع نظام، سالار نظام، امير نظام، اميرالامرا داشت. در سالنامه هايي كه در عصر ناصرالدين شاه، توسط اعتمادالسلطنه منتشر مي شد،  نام امير ارشد (سام خان) به عنوان رئيس قره سوران قاراداغ ذكرشده است.

سام خان(امير ارشد) و برادرش محمد حسين خان( سردار عشاير)  در زمان مظفرالدين شاه در دستگاه حكومتي نظام السلطنه (حاكم آذربايجان) بودند.

اين دو برادر در انقلاب مشروطيت، هر دو در اردوي دولتي بوده و مخالف انقلاب مشروطيت بودند. بعدها كه قواي حكومت مشروطه تحت فرماندهي «يپرم خان » ارمني براي سركوبي عشاير متمرد و دفع حملات رحيم خان چلبيانلو به قاراداغ گسيل شد، امير ارشد و برادرش به خانه هاي ستارخان و باقرز خان در تبريز پناهنده شدند. انجمن ايالتي تبريز آن دو را مورد عفو قرار داده!! و حكومت شهرستان اهر را به ايشان واگذار نمود.

پس از آن سلطه امير ارشد در قراجه داغ بسط يافت و عشاير متمرد اين سامان مغلوب وي شدند تا جايي كه وي ايل محمد خانلو را به كلي مستاصل نمود.

وي با بيوك خان فرزند رحيم خان چلبيانلو در افتاده و چلبيانلو ها را مغلوب و پراكنده كرد.

او همچنين در جنگ كليبر، شجاع الملك كليبري را با قوايش چنان منهزم ساخت كه وي مجبور شد از ارس گذشته و به خاك روسيه فرار كند. بيشتر اين حوادث  كه در فاصله سالهاي  انقلاب روسيه و استقرار بلشويسم در قفقاز اتفاق افتاد ، سبب گرديد اهميت امير ارشد بيشتر گردد. و و ي به عنوان سرحد دار ارس و مانع نفوذ بلشويسم به ايران لقب گرفت.

وي روستاي اوخارا«Ovkhara»،«آبخواره» امروزي ، واقع در دهستان سينا را مقر فرماندهي خود قرار داد. او در آنجا عمارت هاي باشكوه و مجللي را توسط مهندس كرسلنسكي روس  ساخت  و به اوج قدرت و شهرت رسيد.

امير ارشد، فرماندهي شجاع و متهور بوده و در امور نظامي داراي مهارت و تخصص كافي بوده است.

بعد از تسلط روس هخا بر ايران و جلوس شجاع الدوله بر مسند ولايت آذربايجان بنا بر سابقه كدورتي كه با امير ارشد و برادرش سردار عشاير داشت آنها را دستگير و تحت الحفظ به مراغه فرستاد، و منزل آنها را در اوزومديل غارت شد.پس از شكست شجاع الدوله از عثماني ها و انتخاب رشيدالملكبه عنوان جانشيني وي ، آنها نيز از زندان آزاد و امير ارشد به حكومت مراغه منصوب گرديد.

البته پس از مدتي وي به اهر برگشت و به عنوان فرمانده قواي قاراجه داغ با قدرت تمام در منطقه به فعاليت پرداخت. در اواخر دوره قاجار كشور ايران به دليل اينكه امور كشور در دست گروهي فئودال و سياستمدار وابسته بود، در پر رنج ترين موقعيت سياسي به سر مي برد. وثوق الدولهخ براي بار دوم به مقام نخست وزيري رسيده بود و قرارداد ننگين ۱۹۱۹٫م(۱۲۹۸ هجري شمسي) را با انگليسيها منعقد كرده بود. در همين زمان شيخ محمد خياباني بر ضد اين قرارداد به پا خواست و در تبريز اعلام استقلال نموده و نام «آزاديستان» را بر آذربايجان نهاد.

تبريز در مقابل حكومت قاجار ايستاد.عين الدوله براي مقابله با اين قيام به آذربايجان گسيل شد. سردار عشاير(برادر امير ارشد)نيز در اين سفر همراه عين الدوله بود. پس از حدود يك هفته طرفداران شيخ محمد خيابانيخانه سردار عشاير را به محاصره درآوردند. تا صبح زدو خورد طول كشيد، بالاخره سردار عشاير دستگير و توسط شيخ محمد خياباني به تهران تبعيد گرديد. امير ارشد نيز به همين جهت به مخالفت با شيخ محمد خياباني پرداخت. خياباني جهت سركوب وي دسته اي از ژاندارم ها و ديگر نيروها را بانام«قوه ي اعزاميه» به قاراداغ اعزام نمود تا در آنجا به همراهي برخي از خان ها كه اعلام همبستگي كرده بودند با سواران امير ارشد بجنگند. در اين نزاع امير ارشد تسليم و غايله به پايان رسيد.

بعد از مدتي كه عين الدوله از شكست نيروهاي شيخ خياباني نا اميد گشت، مخفيانه از آذربايجان فرار كرد.

پس از فرار وي مهدي قلي هدايت والي آذربايجان گرديد. در اين زمان امير ارشد بار ديگر به قدرت رسيده بود و با اقتدار تمام در آذربايجان فرمان مي راند و روستاي آبخواره همچنان محل فرماندهي  وي بود.مخبرالسلطنه كه از اين وضع خوشنود نبود در صدد برآمد تا امير ارشد را از بين ببرد. در اين بين اسماعيل سيميتقو در شمال غربي به نافرماني پرداخته و چند بار قواي دولتي را شكست داده بود. مخبرالسلطنه موقعيت را غنيمت دانسته و از امير ارشد خواست تا با قواي خود به جنگ اسماعيل سيميتقو برود. وي در اين انديشه بود كه هركدام از اين دو نفر كشته شود در هر حال به نفع او خواهد بود.

امير ارشد به همراهي ۱۰۰۰ چريك محلي و ۱۵۰۰ژاندارم به فرماندهي كلنل «لندبرگ» سوئدي و نيز قواي ماكوبه سركوبي سيميتقو اعزام شد. در حدود روستاي «شكريازي» سلماس امير ارشد سيميتقو را شكست داده و در اثناي جنگ خودش نيز تير خورده و كشته مي شود. بنا به نوشته سرهنگ بايبوردي در كتاب تاريخ ارسباران ، گويا امير ارشد در لحظات آخر گفته بوده كه وي را يكي از افراد خودي با گلوله مورد هدف قرار داده است.


  • [ ]